فرستنده :
محمد حسن اسايش
دوشنبه 90/10/19
آرزوي ديدن کرببلادارم بدل شوق ديدار حسين سر جدا دارم بدل
دردلم باشد شب وروز آرزوي کربلا مرغ دل پر مي زند هردم بسوي کربلا
اين دل غمديده اندر جستجوي کربلا من هواي خاک پاک کربلا دارم بدل
اي بشير اکنون ببر من را بسوي شاه دين زندگيم بستگي دارد ببوي شاه دين
تاببوسم مرقد پاک نکوي شاه دين شوق ديدار عزيز مصطفي دارم بدل
ص -101 -گلزار حسيني -انتشارات قاشمي -مشهد مقدس ------------
-------اربعين---برسر تربت حسين زينب مضطرآمده --------
بر سر تربت حسين زينب مضطر آمده همره کودکان شه دختر حيدرآمده
دختر فاطمه رسد از سفر بلاي شام تاکه مگر بيان کند محنت و ماجراي شام
در دل او چوني بود ناله اي ازنواي شام باز بدشت کربلا زينب مضطر آمده
بر سر قبر شاه دين زينب مضطر ايستاد ناله کشيد ازجگر ، آه کشيد از نهاد
گفت که اي حسين من ، واي ززاده ي زياد عمر من از جفاي او جان اخا ! سر آمده
خيز که در مزار تو غمزده زينب آمده روز به پيش ديده اش تيره تر از شب آمده
جان عزيز خواهرت بهر تو بر لب آمده از سفر جفاي شام سوي تو خواهر آمده
زينب ، اي عزيز من از غم تو کباب شد خانه ي صبر خواهرت از غم تو خراب شد
قلب من از فراق تو جان برادر آب شد روح من از فراق توبرون زپيکرآمده
بازويم اي عزيز حق زکعب ني سياه شد بچرخ چهارمين مرا فغان وشور وآه شد
سکينه ي تو دربدر زظلم اين سپاه شد کنار قبرت اين زمان بديده ي تر آمده
سر تو پيش چشم بروي نيزه ي سنان تن توپايمال شد زسم اسب کوفيان
بريده دست اطهرت زراه کينه ساربان شنيده ام بديدنت حميده مادر آمده
بگريه از غمت اخا زمين وآسمان شده بناله از براي تو رسول انس وجان شده
کبود تا لب حسين زچوب خيزران شده بلرزه بهر تو ببين که عرش اکبر آمده
رقيه را عزيز من به شام غم گذاشتم بجان اطهرت قسم که چاره اي نداشتم
بروي قبر کوچکش بدست خود نگاشتم زتازيانه عمراو دراين جهان سر آمده
ميرسد از سفر کنون عابد داغدار تو سکينه ي عزيز تو رسيده در کنارتو
رضايي روزوشب شده زغصه اشکبارتو گداي درگه تواي سبط پيمبر آمده
برسر تربت حسين زينب مضطر آمده همره کودکان شه دختر حيدر آمده
-اثر طبع رضايي -به نقل ازگلزار حسيني -صص 99-100-انتشارات قاسمي-مشهد مقدس--------