و ای امام دلها ، ای امام زمان ای کسی که نامت اسیر کرده زبانم را و ذکرت مشغول کرده قلبم را و یادت خزانی کرده دلم را به انتظار بهاری سبز ای امام زمان
خودم را خوب می شناسم ،می دانم که کوله بار گناهانم آنقدر زیاد است که لیاقت حضور نداشته باشم،می دانم که هوای شهر دلم با غبار گناه آنقدر کثیف شده که با نفس هایت که هر کدام ذکر خدا می گوید سازگار نیست،میدانم که زمین شهر دلم آنقدر با مین معصیت مین گذاری شده که جایی برای قدم های سبزت نیست ،می دانم که آنقدر خانه ی دلم سرد و تاریک است که نمی تواند پذیرای وجود پر زنور هدایت و گرمای رحمتت که از گرمای خورشید وسیعتر است باشد ،می دانم که خورشید در دل من دیر به دیر طلوع میکند و دیگر قمری در آن دیده نمی شود .
اما ای رئوف که در تمام دنیا وصف بخشایشت پیچیده و گوش زمان مملوّ است از داستان های کسانی همچون من که با گوشه ی چشم تو دوباره شهر دلشان رنگ و بوی خدا گرفته است خودم را عبد و تو را مولا می دانم اگر چه عبد ناشایستی هستم ولی تو همان مولای رئوفی هستی که به دنبال بهانه ای برای بخشیدن هستی ومحرم بهانه ای است برای بخشیدن تو نگذار محرم تمام شود و ن هنوز هم ....................